معوقین تمدن اسلامی راباورندارندوباکفاراحساس نزدیکی می کنند1
در سال پنجم هجري، احزاب يعني همه ي جبهه ي کفر جزيرة العرب، همراه با يهودياني که از مدينه اخراج شده بودند، در جبهه اي متحد براي از بين بردن اسلام به طرف مدينه آمدند و وقتي با خندق روبه رو شدند به مدت يک ماه مدينه را محاصره کردند، قصدشان هم اين بود که کار اسلام را تمام کنند. سوره ي احزاب بعد از جنگ احزاب براي بازخواني آنچه در اين يک ماه گذشت، نازل شد.
قرآن خطاب به مسلمانان مي فرمايد: ما شما را با باد و لشکرياني که «لَمْ تَرَوْها» آن ها را نمي ديديد، مدد کرديم. و بالاخره «وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْرًا… »(احزاب/25) و خداوند کفار را در عين آن که ناراحت بودند از اين که به اهدافشان نرسيدند، بازگرداند.
حال قرآن آمده آن جنگ را بازخواني مي کند تا روشن شود در تاريخي که با ظهور اسلام شروع شد و دشمنان با آن همه تهديد و تحريم و محاصره به جايي نرسيدند، چه پيش آمد. مسلمانان پيروز شدند در حالي که نه تنها دشمنانِ بيروني حتي بني قريضه اي که با مسلمانان در داخل مدينه اتحاد داشتند، از پشت به آن ها خنجر زدند به طوري که پيامبر خدا مجبور شدند 500 نفر از لشکر 3000 نفري خود را وارد شهر مدينه کنند تا با بني قريضه بجنگند، از طرف ديگر منافقان در درون جبهه و در بين مسلمانان روحيه ها را خراب مي کردند و ضعيف الايمان ها را از ادامه ي کار مأيوس مي نمودند.
سوره ي احزاب با اين آيه شروع مي شود که «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقينَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيما» اي پيامبر با حفظ تقواي الهي کافران و منافقان را که مي خواهند با فشار رواني تو را مجبور کنند مطابق ميل شان تصميم گيري کني، اطاعت مکن. منافقين در گرماگرم دفاعي که مسلمانان در مقابل احزاب داشتند، جوّ ساختند «…يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا… » (احزاب/13) اي اهل يثرب اين جا نمانيد، از پشت خاکريز به شهر برگرديد. عده اي از مسلمانان که همان ضعيف الايمان ها بودند و قرآن تعبير «الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَض » را در موردشان به کار برده
و علامه طباطبايي(ره) مي فرمايند اين هايي که قرآن در موردشان مي فرمايد در قلب هايشان مرض بود، همان ضعيف الايمان ها بودند. آن ها به خدا و نبوت پيامبر(ص) اعتقاد داشتند اما به تمدن اسلامي در مقابل تمدن جاهليت معتقد نبودند، به همين جهت يک نحوه نزديکي با منافقان و کفار در خود احساس مي کردند و لذا به راحتي تحت تأثير منافقان قرار مي گرفتند و دل به جنگ نمي دادند. در اين فضا قرآن مي فرمايد:
مؤمنين واقعي وقتي با تهديد و محاصره ي احزاب روبه رو شدند متوجه گشتند آن وعده اي که خداوند در تحقق تاريخِ توحيد داده، در حال وقوع است. در فضايي که همه متحد شدند تا مسلمانان را به تاريخ گذشته برگردانند و همه چيز حکايت از اين مي کرد که مسلمانان شکست مي خورند، عده اي به جهت بصيرت تاريخي، چيز ديگري مي ديدند.
مي فرمايد: «وَلَمَّا رَأَی الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا»(احزاب/22) و چون مؤمنين با احزاب روبه رو شدند گفتند اين هماني است که خدا و رسولش وعده داده و خدا و رسولش راست گفتند و در اين رابطه بر آن ها چيزي افزوده نشد مگر ايمان و تسليم. چون آن ها متوجه بودند بستر حضور اسلام در آن تاريخ، تقابل جدّي اسلام با مجموعه ي کفر است و از اين طريق حضور تاريخي اسلام شروع مي شود.
❌ادامه دارد…