رزق کریم (مسائل اقتصادی)

فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ/سوره مبارکه حج/۵۰
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

داستان ذخیره خرما توسط بلال حبشی

29 مهر 1399 توسط راحیل

روایت این است که رسول خدا (صلّی الله علیه و اله و سلّم) وارد منزلشان شدند و دیدند بلال حبشی که خادم حضرت و خدمتگزار منزل آن حضرت بود، یک مقداری خرما، یک کوتی از خرما یک گوشه‌ای گذاشته، پیغمبر چشمشان افتاد به این خرماها و فرمودند که اینها را برای چه میخواهی؟ «ما هذا یا بلال»، این چیه اینجا جمع کردی؟ گفت یا رسول الله چون شما گاهی مهمان برایتان می‌آید و وقتی مهمان دارید، ممکن است چیزی در منزل نباشد و شما میخواهی از مهمان پذیرائی کنی، این را من نگه داشتم برای روز مبادا که مهمانی برای شما بیاید. «اعدّ ذلک لاضیافک»؛ برای صرف شخصی خودمان هم نیست، برای مهمانهاست.

پیغمبر در جواب او، برای یک مشت خرمائی که برای مهمان نگه داشته شده، ببینید چه میفرماید. فرمود: «اما تخشی ان تکون لک دخان فی نار جهنّم»؛نمیترسی که این خرمائی که اینجا جمع کردی، این دودی بشود برای تو در آتش جهنم.

معلوم میشود مردم محتاج بودند. به عبارت دیگر در حالی که مردم در بیرون به اینی که شما تو خانه‌ات جمع کردی، احتیاج دارند و شما این را نگه میداری و نمیدهی، نمیترسی که خدای متعال این را وسیله‌ی عذاب تو قرار بدهد؟

بعد فرمود: «انفق یا بلال»؛ انفاق کن. «و لا تخش من ذی العرش اقلالا»؛

از خدای متعال ترس کم و کسری نداشته باش، خدا خواهد رساند. یک روز هم حالا مهمان آمد تو خانه، نبود، خب، نباشد؛ خدا خواهد رساند ان‌شاءالله، از خدا نترس که کم و کسر در کار تو بگذارد، بده در راه خدا، آنوقتی که لازم است.

و امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیه الصّلاة و السّلام) هم به فرزندش امام جواد نامه‌ای نوشت، ایشان هم عین همین تعبیر را با مختصر تفاوتی خطاب به امام جواد به کار برد. «فانفق و لا تخش من ذی العرش اقتارا»؛ در راه خدا انفاق کن پسرم و نترس از اینکه خدای متعال تو را در سختی و تنگدستی نگه دارد.

امام خامنه ای ۱۳۶۶/۸/۲۹

 2 نظر

انفاق نکردن در راه خدا علامت نفاق است

29 مهر 1399 توسط راحیل

چند آیه در قرآن هست که میفهماند به ما که انفاق نکردن در راه خدا و خشکدستی در راه‌های خیر علامت نفاق است؛

نفاق که شاخ و دم ندارد. آن کسانی که ادعای ایمان میکنند و اگر به آنها بگوئید بیایمان، بدشان می‌آید؛ اما حاضر نیستند یک ریال از مال خودشان را در راه خدا خرج بکنند و حاضر نیستند بخش متناسبی از مال را در راه خدا بدهند، اینها یا الان منافقند یا خوف نفاق درباره‌شان هست که یک جا در علائم منافقین میفرماید: «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض یأمرون بالمنکر و ینهون عن المعروف و یقبضون أیدیهم»؛

دستهاشان را میبندند؛ یعنی انفاق نمیکنند و در یک جای دیگر هم آن کسانی هستند که با خدا عهد میکنند که اگر خدا به آنها چیزی بدهد، در راه خدا انفاق کنند: «فلمّا اتاهم من فضله بخلوا به و تولّوا»؛

اینها هم که بعد از آنی که چیزدار شدند، بخل میکنند، اینها را خدا میفرماید: «فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه»؛

چون وعده‌ی خدا را تخلف کردند، بنابراین خدای متعال در دل اینها نفاق می‌اندازد. پس حاصل مطلب اینکه یکی از نشانه‌های منافق این است که او قبض ید میکند، یعنی انفاق نمیکند. نه، نمیتوانیم حالا بگوئیم که هر کسی که قبض ید میکند، این مطلقاً منافق است، اما مطمئناً یکی از علائم منافق این است.

  امام خامنه ای ۱۳۶۶/۸/۲۹

 نظر دهید »

وقتی زنان پیامبر طلا درخواست کردند

28 مهر 1399 توسط راحیل

در جنگ بنی‌قریظه مردهای آن طرف را گرفتند؛ خائنهایشان را به قتل رساندند و بقیه را اسیر کردند و اموال و ثروت بنی‌قریظه را آوردند، چند نفر از امّهات مؤمنین - که یکی جناب امّ‌المؤمنین زینب بنت جحش است، یکی امّ‌المؤمنین عایشه است، یکی ام‌المؤمنین حفصه است - به پیامبر عرض کردند: یا رسول‌اللَّه! این همه طلا و این همه ثروت از یهود آمده، یک مقدار هم به ما بدهید. اما پیامبر اکرم با این که زنها مورد علاقه‌اش بودند؛ به آنها محبت داشت و نسبت به آنها بسیار خوشرفتار بود، حاضر نشد به خواسته‌شان عمل کند. اگر پیامبر می‌خواست از آن ثروتها به همسران خود بدهد، مسلمانان هم حرفی نداشتند؛ لیکن او حاضر نشد. بعد که زیاد اصرار کردند، پیامبر با آنها حالت کناره‌گیری به خود گرفت و یک ماه از زنان خودش دوری کرد که از او چنان توقّعی کردند. بعد آیات شریفه سوره احزاب نازل شد: «یا نساء النبی لستنّ کأحد من النّساء» ، «یا ایّها النّبی قل لازواجک ان کنتنّ تردن الحیاة الدّنیا و زینتها فتعالین امتّعکنّ و اسّرحکن سراحا جمیلا. و ان کنتنّ تردن اللَّه و رسوله والدّار الاخرة فأن اللَّه اعدّ للمحسنات منکنّ أجرا عظیما». پیامبر فرمود: اگر می‌خواهید با من زندگی کنید، زندگی زاهدانه است و تخطّی از قانون ممکن نیست.

امام خامنه ای ۱۳۷۹/۲/۲۳

 نظر دهید »

ننه کوکب درسال جهش تولید

27 مهر 1399 توسط راحیل
ننه کوکب درسال جهش تولید

«صفیه مونسان»، یکی از بانوان کارآفرین در حوزه هنر «حوله‌بافی» است که در این کار سابقه‌ای طولانی دارد و در سطح کشور شناخته شده است و بسیاری از تولیداتش به اقصی نقاط کشور ارسال می‌شود.

- با سلام. صفیه مونسان، متولد ۱۳۳۴ هستم. پنج فرزند دارم و در یک خانواده متوسط به دنیا آمدم.

از دوران کودکی علاقه بسیاری به کارهای هنری داشتم. خیاطی و گلدوزی می‌کردم و سرویس آشپزخانه می‌دوختم.

در حال حاضر در شهرستان سرخه، تولیدی صنایع‌دستی با نام «ننه کوکب» دارم و البته این عنوان را از نام مادرم گرفته‌ام که از دنیا رفته است.

 در سال ۱۳۷۹ در سرخه یک تعاونی با ۱۸۰ نفر عضو تأسیس کردم و در آن زمان دوستانم به من پیشنهاد ورود به رشته حوله‌بافی را دادند.

با توجه به اینکه این هنر در سرخه طرفدارانی نداشت و بانوان تمایل زیادی به کار حوله‌بافی نشان نمی‌دادند، ترجیح دادم وارد حوزه‌های دیگری ازجمله هنر گلیم‌بافی، قالی‌بافی، نما نقره، نماسنگ، گل چینی، عروسک‌دوزی و سفال‌گری شوم.

 کارگاه با توجه به شرایط و وضعیت مالی من در ابتدای کار در یک زیرزمین برپا شد و کلاس‌های من نیز در آن فضای کوچک برگزار می‌شد و این نشان از علاقه من به این هنر داشت.

چراکه با وجود محدودیت امکاناتم، راغب به ادامه کار و آموزش به کارآموزان خود بودم و توانستم در آن زمان در زیرزمین با پشتیبانی اداره تعاون سرخه؛ به ۵۰۰ نفر از بانوان آموزش و مدرک فنی حرفه‌ای دهم.

یکی از کارهایی که در آن زمان برای بانوان انجام دادم، دریافت وام پنج میلیون ریالی برای بانوان قالی‌باف و دریافت وام سه میلیون ریالی برای بانوان گلیم‌باف بود.

در همان زمان از آن‌ها نیز درخواست کردم تا با من همراه شوند و با پول وام دریافتی خود اقدام به اجاره کردن فضایی بهتر برای برگزاری کلاس‌ها و دوره‌ها کنیم؛ اما آن‌ها نپذیرفتند و نتیجه آن عدم توانایی برای اجاره کردن یک مکان مناسب برای برگزاری کلاس‌ها بود.

در آن زمان از مسؤولان خواستم تا از من به‌عنوان کسی که یک شرکت تعاونی دارم، حمایت کنند و آن‌ها سه کیسه سهمیه آرد دائمی به من دادند و من با آن سه کیسه، ۶ سال برای شهر سرخه کار کردم و نان لواش پختم و با قیمت ارزان به مردم فروختم.

اما چون من شاطر نبودم و همشهریان من که شاطر بودند، مشکلات زیادی داشتند، مجبور شدیم نانوایی و پخت نان را رها کنیم و این شرایط اصلاً برای من خوشایند و راضی‌کننده نبود.

چند روزی در خانه نشستم و کاری برای انجام دادن نداشتم و به خدای خود گفتم، خدایا من هفت تا هشت سال است که از خانه بیرون بودم و دیگر نمی‌توانم در خانه بمانم.

خدایا من که می‌توانم دست مردم را بگیرم و می‌توانم کار کنم، چرا بلند نشوم و کار نکنم؟

 در آن زمان به یاد راهنمایی دوستانم که به من گفته بود، سراغ حوله‌بافی برو، افتادم و کمر همت را بستم و از خانه بیرون آمدم و به دنبال این رشته هنری رفتم.

چون صنعت حوله‌بافی جمع شده بود و وسایل آن دیگر در بازار نبود تا بخرم، درِ تک‌تک خانه‌های مردم و کسانی که می‌دانستم که قبلاً حوله می‌بافتند و وسایلش را هم دارند، زدم.

با مشکلاتی توانستم آن وسایل را پیدا کنم؛ بعضی می‌گفتند همه آن‌ها را سوزانده‌ایم، بعضی می‌گفتند گم کرده‌ایم و خیلی حرف‌های دیگر.

در آن زمان، نوه‌ام که فقط ۹ سال داشت، خیلی به من کمک کرد و با من همراه شد و سر ظهر فرغون برداشتیم و به پشت در خانه‌ها رفتیم و از دوست و غریبه وسایل حوله‌بافی (وَرد، شانه، سرابَند، نوردان و خیلی چیزهای دیگر) را گرفتیم.

دستگاه‌هایی که ابتدا روی آن کار می‌کردم، زمینی و جنس آن هم چوبی بود و من شروع به ساخت آن با آجر کردم و آن را به‌صورت مدل صندلی درآوردم.

بعد کم‌کم به فکر افتادم تا جنس آن را تغییر دهم و آن را آهنی کنم تا همه بتوانند آن را به‌راحتی جابه‌جا کنند و حتی در خانه‌های خود نیز بتوانند از آن استفاده کنند.

برای اینکه تغییراتی را برای راحتی جابه‌جایی و استفاده آسان همه علاقه‌مندان به این هنر فراهم کنم، سه ماه وقت گذاشتم و در این راه نوه‌ام خیلی به من کمک کرد.

چند دستگاه ساختیم و هر کدام مشکلی داشتند یا خراب می‌شدند و بعد از سه ماه موفق به ساخت سه دستگاه که مورد تأیید ما باشد، شدیم.

این دستگاهی که ساخته‌ایم را بانوان علاقه‌مند به هنر حوله‌بافی می‌توانند به‌راحتی به خانه‌های آپارتمانی و ویلایی ببرند و از آن استفاده کنند و سه متر جا می‌گیرد.

مونسان: کم‌کم آن سه دستگاه تبدیل به ۱۰ دستگاه شد. در حال حاضر، این دستگاه‌ها در زیرزمین کارگاه من است که بانوان زیادی با آن کار می‌کنند و با لطف خداوند، توانستم برای ۲۵۰ نفر اشتغال‌زایی ایجاد کنم. 

توانستم این دستگاه را برای سمنان، گلستان، روستاهای شهرستان سرخه مانند لاسجرد، افتر و بشم بفرستم و این دستگاه را به بسیاری دیگر از استان‌های کشور برده‌ام.

حتی چهار دستگاه برای کرمانشاه فرستادم و اینکه امروز به اینجا رسیده‌ام، حاصل تلاش بسیار است.

کارآموزان من بانوان در گروه‌های مختلف سنی هستند و حدوداً ۵۰ تا ۶۰ نفر از بانوان جوان در دوره آموزشی من شرکت کرده‌اند و هنر حوله‌بافی را یاد گرفته‌اند و در پایان دوره به کارآموزان خود مدرک فنی و حرفه‌ای هم می‌دهم.

این بانوان کارآموز تنها بومی سرخه نیستند و با عشق و علاقه در کلاس‌ها شرکت می‌کنند و در حال حاضر نیز در حال حوله‌بافی هستند و محصولات خود را می‌فروشند که این کار برای آن‌ها درآمدزایی بسیار دارد.

طی دوره‌های خود، بافتن ۲۵ نوع کار را به کارآموزان آموزش می‌دهم که با جنس‌های مختلف نخ مانند نخی، ابریشم، کاموا، مخمل، نخ‌های زری‌دار و … انواع محصولات را می‌بافیم.

به‌عنوان کارآفرین نمونه در استان سمنان انتخاب و موفق شدم به استان‌های مختلف کشور بروم و ۷۰ لوح تقدیر دریافت کنم و در نمایشگاه‌های آن‌ها شرکت کنم.

خوشبختانه با استقبال خوبی از مردم روبه‌رو شده‌ام و فروش خوبی داشته‌ام و توانسته‌ام هنر و صنعت شهر خود را به همه مردم ایران معرفی کنم؛ به‌طوری که در حال حاضر تماس‌های متعددی از گوشه و کنار کشور برای شرکت در دوره‌های آموزشی دارم و آن‌ها تمایل دارند به سرخه بیایند و در مسافرخانه یا هتل اقامت کنند تا طی 15 روز این هنر را از من یاد بگیرند؛ اما به آن‌ها گفتم که شهر من این امکانات را ندارد.

 مشکل اصلی من، نداشتن مکان و فضای مناسب برای کارم است؛ با پیگیری‌های انجام‌شده، ۵۰ میلیون تومان به من وام دادند که البته برای گرفتن این وام حدوداً دو سال دوندگی و نزدیک به پنج میلیون تومان هزینه کردم.

برای گرفتن وام مجبور شدم خانه‌ام را به رهن بانک ببرم و پسرم ۶۰ میلیون تومان برای من چک داد و خانه را ارزیابی کردند و طرح نوشتند و بعد از این همه سختی، وام را به من دادند.

البته این ۵۰ میلیون تومان را هم به‌صورت یکجا به من نداند؛ بلکه آن را ذره‌ذره پرداخت کردند و دائم گفتند باید نخ، وسایل کار و چیزهای دیگر بخری و ما بازدید کنیم تا بقیه پول وام را به تو بدهیم؛ خلاصه با یکسری مشکلات به اینجا رسیده‌ام.

متأسفانه الآن هم جا ندارم و مکانی که در حال حاضر اجاره کرده‌ام، برای شهرداری است. قبلاً ماهی ۶۰۰ هزار تومان از من اجاره می‌گرفتند؛ اما امسال ماهانه ۸۱۵ هزار تومان اجاره پرداخت می‌کنم.

من به شهرداری رفتم و گفتم این میزان اجاره را با توجه به شرایط شیوع کرونا و پایین بودن میزان فروش نمی‌توانم پرداخت کنم و شورای شهر سرخه قول داده تا با شهرداری صحبت کند و اجاره را به قیمت سال گذشته از من بگیرند.

من بازدیدکننده‌های زیادی دارم و تمام مسؤولانی که از تهران می‌آیند یا کارآفرینان حتماً سری به کارگاه من می‌زنند.

به مسؤولان شهرستان سرخه گفته‌ام که اشتغال زیادی ایجاد کرده‌ام و بسیاری از تولیدات ما به استان‌های مختلف فرستاده می‌شود، خواهش می‌کنم یک مکان دولتی مناسب که زیرزمین نباشد، در اختیار من قرار دهید.

در حال حاضر، کارگاه من در زیرزمین قرار دارد و من سلامتی خود را طی این چند سال از دست داده‌ام؛ اما هنوز اتفاقی نیفتاده است.

حتی گفته‌ام اگر می‌خواهید از من اجاره هم بگیرید، حداقل مبلغ آن پایین باشد؛ اگر بخواهم کارگاه را جمع کنم، با توجه به زحمات زیادی که در طول این سال‌ها کشیده‌ام، دلم می‌سوزد و اگر بخواهم کار کنم که مشکل مکان دارم و باید حل شود.

مسؤولان شهرستانی به من گفته‌اند، اگر در این شرایط کرونا این کار نبود، بانوان سرخه‌ای بیمار می‌شدند و این کار همه را سرگرم کرده است.

تنها مشکل اصلی امروز من، نبود مکان مناسب است. مسؤولانی از تهران آمدند و قرار بود ۱۰۰ میلیون تومان به من وام بدهند.

خیلی پیگیری کردم ولی متأسفانه وام را ندادند. می‌خواستم با پول این وام، محصولات خود را بسته‌بندی و آن‌ها را صادر کنم و چون این وام را به من نداند، موفق به انجام این کار نشدم.

درخواست من از مسؤولان استانی و کشوری این است که دست مرا بگیرند و حمایت کنند و به‌عنوان فردی که در کشور اشتغال‌زایی ایجاد کرده است، فضایی مناسب در اختیار من قرار دهند تا بتوانم به کار خود ادامه دهم.

اگر این کارگاه را ببندم، بسیاری از بانوانی که در کارگاه من مشغول به کار بوده‌اند و تولیدات زیادی داشته‌اند، بیکار خواهند شد.

البته در این راه، شورای شهر سرخه خیلی کمک کرده است و چند نمایشگاه برپا کردند و ما در آنجا شرکت کردیم و باعث شد بسیاری از مردم هنر حوله‌بافی را بشناسند.

از طرفی، شورای شهر سرخه قول‌های مساعدی به من داده‌اند تا اجاره‌بهای کارگاه را کمتر کنند.

شهرداری، آموزش و پرورش، شورای شهر، میراث فرهنگی و بسیاری از نهادهای دولتی محصولات مرا به‌عنوان هدیه خریداری می‌کنند و این برای من و شناخته شدن محصولاتم خیلی خوب است.

خبرگزاری فارس

 نظر دهید »

داستان رئيس راهزنان که شعردر مدح امام رضا راخواند

26 مهر 1399 توسط راحیل

…پایان دوران امامت و شهادت علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا است، وقتی شما نگاه میکنید، میبینید که همان تفکّر ولایت اهل‌بیت و پیوستگی به خاندان پیغمبر آن‌چنان گسترشی در دنیای اسلام پیدا کرده که دستگاه ظالم و دیکتاتور بنی‌عبّاس از مواجهه‌ی با آن عاجز است؛ این را علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا انجام داده.

شنیده‌اید شما که دعبل به مروْ، به خراسان آمد و آن اشعار معروف را در مدح امام رضا انشاء کرد و انشاد کرد؛ بعد هم جایزه‌ای گرفت؛ و حالا فرض بفرمایید چند روزی هم در مروْ و در سایر شهرهای خراسان ماند، بعد هم راه افتاد رفت به طرف بغداد و کوفه و همان جاهایی که میخواست برود. در میان راه دزدها به کاروانی که دعبل در آن بود حمله کردند و غارت کردند این کاروان را.

کاروانیها نشسته بودند تماشا میکردند، اموالشان همه به غارت رفته بود، رئیس دزدها هم نشسته بود بالای بلندی روی یک سنگی، او هم با تبختر تماشا میکرد این زندانیها و اسرای کاروانی و این اموالی را که گرفته بودند و جمع میکردند و میبستند و ضبط میکردند. دعبل شنید که رئیس دزدها دارد با خودش زمزمه میکند، یک شعری را میخواند؛ گوش کرد، دید شعر خودش است. یک بیت از همان قصیده‌ای را که فرضاً یک ماه پیش، یک ماه و نیم پیش در مرو سروده - «أرَی فَیئَهُم فی غَیرِهِم»(۲) تا آخر - رئیس دزدها در بین راه، در نزدیکی مثلاً ری و عراق، این شعر را دارد از حفظ میخواند. دعبل خوشحال شد، بلند شد گفت که این شعری که میخوانی، مال کیست؟ گفت: این شعر مال دعبل خزاعی است. گفت: خب، دعبل خزاعی منم! رئیس دزدها وقتی که دید این شخص دعبل خزاعی است، بلند شد او را در آغوش گرفت، بوسید، گفت: به برکت حضور این شخص در این کاروان، همه‌ی اموال را پس بدهید. همه‌ی اموال را پس دادند، کاروانیها را احترام کردند، راه انداختند، رفتند. خب، این حادثه‌ی کوچکی است در تاریخ، امّا معنای بزرگی دارد. شعری که در باب علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا در مروْ سروده میشود؛ بعد از حدود یک ماه، یک ماه و نیم - کمتر، بیشتر - در ری و عراق از زبان یک راهزن، آن هم به صورت حفظ شده، تکرار میشود. معنای این چیست؟ معنایش این است که زمینه آن‌چنان برای ترویج اهل‌بیت و برای نام مبارک امام رضا مساعد است که این شعر - که آن روز شعر یکی از مؤثّرترین و نافذترین رسانه‌ها بوده - در یک مدّت کوتاهی دست به دست میچرخد تا میرسد به یک آدمی که مثلاً یک راهزنی در وسط بیابان است. این نشان‌دهنده‌ی حرکت عظیمی است که در دوران امامت علىّ‌بن‌موسی‌الرّضا (سلام‌الله‌علیه) برای ترویج مکتب اهل‌بیت انجام گرفته؛ محبّت آنها همه‌گیر شده است؛ حضور آنها و وجود آنها در جامعه‌ی اسلامی به اعماق دلهای مردم نفوذ پیدا کرده است. اینکه شما میبینید امامزاده‌های بزرگوار بلند شدند، راه افتادند، آمدند اینجا، غیر از جنبه‌ی عزا و غمناک قضیّه که شهادت اینها در بین راه است، یک جنبه‌ی مثبت و پرمعنا دارد؛ معنای این، درخواست مردم، تقاضای مردم، زمینه‌ی پذیرش و قبول مردم نسبت به اهل‌بیت است. میدانید وقتی میگوییم «اهل‌بیت»، یعنی این مکتب، این معنا و لبّی که اهل‌بیت از اسلام معرّفی میکردند؛ یعنی یک کار عمیقاً فرهنگی و معنوی و یک کار بزرگ اعتقادی.

این حرکت امام رضا (علیه‌السّلام) است؛

امام خامنه ای ۱۳۹۲/۶/۲۶

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 21
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

رزق کریم (مسائل اقتصادی)

این وبلاگ براساس منویات مقام معظم رهبری وامام خمینی وبرخی نظرات اساتیدومتخصصان وکارشناسان پیرامون مسائل اقتصادی جهت دسترسی راحت طلاب به بیانات مستند ایجاد گردید.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اقتصاد
  • بیانات حضرت امام
  • بیانات امام خامنه ای
  • کارشناسان وتحلیل گران واساتید
  • مناسبتی
  • شهدا وعلما
  • قرآن وحدیث
  • داستان.حدیث.رزق وروزی.

Random photo

#مجلسیان ـ راه ـ را ـ گم ـ نکنید

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

کاربران آنلاین

  • نویسنده محمدی
  • Maryam

آخرین مطالب

  • بازاری دوستدار اهل بیت
  • سوال: فرق بین رزق حلال و رزق طیب در چیست؟
  • به دشمن خوش بین مباش
  • خودرو خوب حق مردم است..
  • بورس، امروز هم اوج گرفت!
  • آقای هوافضای سپاه
  • مشکل معیشت مردم در وین و واشنگتن
  • علت کاهش قدرت خرید
  • پای درس حضرت علی (علیه‌السلام)
  • دپوی ۶میلیون تن کالای اساسی در گمرک
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس