ننه کوکب درسال جهش تولید
«صفیه مونسان»، یکی از بانوان کارآفرین در حوزه هنر «حولهبافی» است که در این کار سابقهای طولانی دارد و در سطح کشور شناخته شده است و بسیاری از تولیداتش به اقصی نقاط کشور ارسال میشود.
- با سلام. صفیه مونسان، متولد ۱۳۳۴ هستم. پنج فرزند دارم و در یک خانواده متوسط به دنیا آمدم.
از دوران کودکی علاقه بسیاری به کارهای هنری داشتم. خیاطی و گلدوزی میکردم و سرویس آشپزخانه میدوختم.
در حال حاضر در شهرستان سرخه، تولیدی صنایعدستی با نام «ننه کوکب» دارم و البته این عنوان را از نام مادرم گرفتهام که از دنیا رفته است.
در سال ۱۳۷۹ در سرخه یک تعاونی با ۱۸۰ نفر عضو تأسیس کردم و در آن زمان دوستانم به من پیشنهاد ورود به رشته حولهبافی را دادند.
با توجه به اینکه این هنر در سرخه طرفدارانی نداشت و بانوان تمایل زیادی به کار حولهبافی نشان نمیدادند، ترجیح دادم وارد حوزههای دیگری ازجمله هنر گلیمبافی، قالیبافی، نما نقره، نماسنگ، گل چینی، عروسکدوزی و سفالگری شوم.
کارگاه با توجه به شرایط و وضعیت مالی من در ابتدای کار در یک زیرزمین برپا شد و کلاسهای من نیز در آن فضای کوچک برگزار میشد و این نشان از علاقه من به این هنر داشت.
چراکه با وجود محدودیت امکاناتم، راغب به ادامه کار و آموزش به کارآموزان خود بودم و توانستم در آن زمان در زیرزمین با پشتیبانی اداره تعاون سرخه؛ به ۵۰۰ نفر از بانوان آموزش و مدرک فنی حرفهای دهم.
یکی از کارهایی که در آن زمان برای بانوان انجام دادم، دریافت وام پنج میلیون ریالی برای بانوان قالیباف و دریافت وام سه میلیون ریالی برای بانوان گلیمباف بود.
در همان زمان از آنها نیز درخواست کردم تا با من همراه شوند و با پول وام دریافتی خود اقدام به اجاره کردن فضایی بهتر برای برگزاری کلاسها و دورهها کنیم؛ اما آنها نپذیرفتند و نتیجه آن عدم توانایی برای اجاره کردن یک مکان مناسب برای برگزاری کلاسها بود.
در آن زمان از مسؤولان خواستم تا از من بهعنوان کسی که یک شرکت تعاونی دارم، حمایت کنند و آنها سه کیسه سهمیه آرد دائمی به من دادند و من با آن سه کیسه، ۶ سال برای شهر سرخه کار کردم و نان لواش پختم و با قیمت ارزان به مردم فروختم.
اما چون من شاطر نبودم و همشهریان من که شاطر بودند، مشکلات زیادی داشتند، مجبور شدیم نانوایی و پخت نان را رها کنیم و این شرایط اصلاً برای من خوشایند و راضیکننده نبود.
چند روزی در خانه نشستم و کاری برای انجام دادن نداشتم و به خدای خود گفتم، خدایا من هفت تا هشت سال است که از خانه بیرون بودم و دیگر نمیتوانم در خانه بمانم.
خدایا من که میتوانم دست مردم را بگیرم و میتوانم کار کنم، چرا بلند نشوم و کار نکنم؟
در آن زمان به یاد راهنمایی دوستانم که به من گفته بود، سراغ حولهبافی برو، افتادم و کمر همت را بستم و از خانه بیرون آمدم و به دنبال این رشته هنری رفتم.
چون صنعت حولهبافی جمع شده بود و وسایل آن دیگر در بازار نبود تا بخرم، درِ تکتک خانههای مردم و کسانی که میدانستم که قبلاً حوله میبافتند و وسایلش را هم دارند، زدم.
با مشکلاتی توانستم آن وسایل را پیدا کنم؛ بعضی میگفتند همه آنها را سوزاندهایم، بعضی میگفتند گم کردهایم و خیلی حرفهای دیگر.
در آن زمان، نوهام که فقط ۹ سال داشت، خیلی به من کمک کرد و با من همراه شد و سر ظهر فرغون برداشتیم و به پشت در خانهها رفتیم و از دوست و غریبه وسایل حولهبافی (وَرد، شانه، سرابَند، نوردان و خیلی چیزهای دیگر) را گرفتیم.
دستگاههایی که ابتدا روی آن کار میکردم، زمینی و جنس آن هم چوبی بود و من شروع به ساخت آن با آجر کردم و آن را بهصورت مدل صندلی درآوردم.
بعد کمکم به فکر افتادم تا جنس آن را تغییر دهم و آن را آهنی کنم تا همه بتوانند آن را بهراحتی جابهجا کنند و حتی در خانههای خود نیز بتوانند از آن استفاده کنند.
برای اینکه تغییراتی را برای راحتی جابهجایی و استفاده آسان همه علاقهمندان به این هنر فراهم کنم، سه ماه وقت گذاشتم و در این راه نوهام خیلی به من کمک کرد.
چند دستگاه ساختیم و هر کدام مشکلی داشتند یا خراب میشدند و بعد از سه ماه موفق به ساخت سه دستگاه که مورد تأیید ما باشد، شدیم.
این دستگاهی که ساختهایم را بانوان علاقهمند به هنر حولهبافی میتوانند بهراحتی به خانههای آپارتمانی و ویلایی ببرند و از آن استفاده کنند و سه متر جا میگیرد.
مونسان: کمکم آن سه دستگاه تبدیل به ۱۰ دستگاه شد. در حال حاضر، این دستگاهها در زیرزمین کارگاه من است که بانوان زیادی با آن کار میکنند و با لطف خداوند، توانستم برای ۲۵۰ نفر اشتغالزایی ایجاد کنم.
توانستم این دستگاه را برای سمنان، گلستان، روستاهای شهرستان سرخه مانند لاسجرد، افتر و بشم بفرستم و این دستگاه را به بسیاری دیگر از استانهای کشور بردهام.
حتی چهار دستگاه برای کرمانشاه فرستادم و اینکه امروز به اینجا رسیدهام، حاصل تلاش بسیار است.
کارآموزان من بانوان در گروههای مختلف سنی هستند و حدوداً ۵۰ تا ۶۰ نفر از بانوان جوان در دوره آموزشی من شرکت کردهاند و هنر حولهبافی را یاد گرفتهاند و در پایان دوره به کارآموزان خود مدرک فنی و حرفهای هم میدهم.
این بانوان کارآموز تنها بومی سرخه نیستند و با عشق و علاقه در کلاسها شرکت میکنند و در حال حاضر نیز در حال حولهبافی هستند و محصولات خود را میفروشند که این کار برای آنها درآمدزایی بسیار دارد.
طی دورههای خود، بافتن ۲۵ نوع کار را به کارآموزان آموزش میدهم که با جنسهای مختلف نخ مانند نخی، ابریشم، کاموا، مخمل، نخهای زریدار و … انواع محصولات را میبافیم.
بهعنوان کارآفرین نمونه در استان سمنان انتخاب و موفق شدم به استانهای مختلف کشور بروم و ۷۰ لوح تقدیر دریافت کنم و در نمایشگاههای آنها شرکت کنم.
خوشبختانه با استقبال خوبی از مردم روبهرو شدهام و فروش خوبی داشتهام و توانستهام هنر و صنعت شهر خود را به همه مردم ایران معرفی کنم؛ بهطوری که در حال حاضر تماسهای متعددی از گوشه و کنار کشور برای شرکت در دورههای آموزشی دارم و آنها تمایل دارند به سرخه بیایند و در مسافرخانه یا هتل اقامت کنند تا طی 15 روز این هنر را از من یاد بگیرند؛ اما به آنها گفتم که شهر من این امکانات را ندارد.
مشکل اصلی من، نداشتن مکان و فضای مناسب برای کارم است؛ با پیگیریهای انجامشده، ۵۰ میلیون تومان به من وام دادند که البته برای گرفتن این وام حدوداً دو سال دوندگی و نزدیک به پنج میلیون تومان هزینه کردم.
برای گرفتن وام مجبور شدم خانهام را به رهن بانک ببرم و پسرم ۶۰ میلیون تومان برای من چک داد و خانه را ارزیابی کردند و طرح نوشتند و بعد از این همه سختی، وام را به من دادند.
البته این ۵۰ میلیون تومان را هم بهصورت یکجا به من نداند؛ بلکه آن را ذرهذره پرداخت کردند و دائم گفتند باید نخ، وسایل کار و چیزهای دیگر بخری و ما بازدید کنیم تا بقیه پول وام را به تو بدهیم؛ خلاصه با یکسری مشکلات به اینجا رسیدهام.
متأسفانه الآن هم جا ندارم و مکانی که در حال حاضر اجاره کردهام، برای شهرداری است. قبلاً ماهی ۶۰۰ هزار تومان از من اجاره میگرفتند؛ اما امسال ماهانه ۸۱۵ هزار تومان اجاره پرداخت میکنم.
من به شهرداری رفتم و گفتم این میزان اجاره را با توجه به شرایط شیوع کرونا و پایین بودن میزان فروش نمیتوانم پرداخت کنم و شورای شهر سرخه قول داده تا با شهرداری صحبت کند و اجاره را به قیمت سال گذشته از من بگیرند.
من بازدیدکنندههای زیادی دارم و تمام مسؤولانی که از تهران میآیند یا کارآفرینان حتماً سری به کارگاه من میزنند.
به مسؤولان شهرستان سرخه گفتهام که اشتغال زیادی ایجاد کردهام و بسیاری از تولیدات ما به استانهای مختلف فرستاده میشود، خواهش میکنم یک مکان دولتی مناسب که زیرزمین نباشد، در اختیار من قرار دهید.
در حال حاضر، کارگاه من در زیرزمین قرار دارد و من سلامتی خود را طی این چند سال از دست دادهام؛ اما هنوز اتفاقی نیفتاده است.
حتی گفتهام اگر میخواهید از من اجاره هم بگیرید، حداقل مبلغ آن پایین باشد؛ اگر بخواهم کارگاه را جمع کنم، با توجه به زحمات زیادی که در طول این سالها کشیدهام، دلم میسوزد و اگر بخواهم کار کنم که مشکل مکان دارم و باید حل شود.
مسؤولان شهرستانی به من گفتهاند، اگر در این شرایط کرونا این کار نبود، بانوان سرخهای بیمار میشدند و این کار همه را سرگرم کرده است.
تنها مشکل اصلی امروز من، نبود مکان مناسب است. مسؤولانی از تهران آمدند و قرار بود ۱۰۰ میلیون تومان به من وام بدهند.
خیلی پیگیری کردم ولی متأسفانه وام را ندادند. میخواستم با پول این وام، محصولات خود را بستهبندی و آنها را صادر کنم و چون این وام را به من نداند، موفق به انجام این کار نشدم.
درخواست من از مسؤولان استانی و کشوری این است که دست مرا بگیرند و حمایت کنند و بهعنوان فردی که در کشور اشتغالزایی ایجاد کرده است، فضایی مناسب در اختیار من قرار دهند تا بتوانم به کار خود ادامه دهم.
اگر این کارگاه را ببندم، بسیاری از بانوانی که در کارگاه من مشغول به کار بودهاند و تولیدات زیادی داشتهاند، بیکار خواهند شد.
البته در این راه، شورای شهر سرخه خیلی کمک کرده است و چند نمایشگاه برپا کردند و ما در آنجا شرکت کردیم و باعث شد بسیاری از مردم هنر حولهبافی را بشناسند.
از طرفی، شورای شهر سرخه قولهای مساعدی به من دادهاند تا اجارهبهای کارگاه را کمتر کنند.
شهرداری، آموزش و پرورش، شورای شهر، میراث فرهنگی و بسیاری از نهادهای دولتی محصولات مرا بهعنوان هدیه خریداری میکنند و این برای من و شناخته شدن محصولاتم خیلی خوب است.
خبرگزاری فارس