نرخ باروری، موتور محرک رشد اقتصادی
نظریهی «مالتوس» -اقتصاددان شهیر انگلیسی در قرن ۱۹- در توضیح وقایع جمعیتی تا اوایل قرن نوزدهم صادق است، اما این نظریه در بیان دلیل همزمانی کاهش آهنگ باروری و آهنگ بالای رشد اقتصادی ناتوان است. طبق نظریهی اقتصاد نئوکلاسیک، در تحلیل تصمیمگیری خانوار برای باروری، فرزندان به عنوان اقلام نرمالی در مدل وارد میشوند که با گسترش درآمد و قدرت خرید خانوار (افزایش امکانات انتخاب) تعداد بیشتری فرزند مورد تقاضا خواهد بود، اما وقایع نشان میدهند که عکس این مسأله صادق است. در نیمهی دوم قرن بیستم افرادی همچون گری بکر –نظریهپرداز «سرمایه انسانی» و برنده جایزهی نوبل اقتصادی در سال ۱۹۹۲-و لوئیس –اقتصاددان و برندهی جایزهی نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۹- با طرح مسألهی «مبادلهی کیفیت-کمیّت در تصمیم برای باروری»، به این مسأله پرداختهاند.
آنچه که اکنون در مدلهای رشد به عنوان موتور رشد اقتصادی مطرح میگردد، تنها سرمایهی فیزیکی نیست. حتی به طور تلویحی مسائلی همچون سرمایهی انسانی و متوسط دانش انسانی در جامعه نیز در حال کنار گذاشتهشدن است. اقتصاددانان اکنون مستقیماً به سراغ اصل موضوع، یعنی خود انسان و کمیّت جمعیت رفتهاند. از این رو مدلهایی که اکنون در رشد اقتصادی مورد استفاده قرار میگیرند، نرخ باروری را موتور و محرک رشد اقتصادی در نظر میگیرند. به زبان فنیتر میتوان گفت همهی مدلهای رشد پایدار به نوعی خطی هستند و ادبیات رشد درونزا را میتوان به عنوان ادبیاتی مطرح کرد که به دنبال معادلهی دیفرانسیلی مناسبی برای رشد اقتصادی است.
در طول ۵۰ سال اخیر، مطالعات بسیاری روی مباحث رشد اقتصادی صورت گرفته است. آنچه پژوهشگران به دنبال آن بودهاند، شناخت علل رشد اقتصادی و تبیین موتور محرکهی آن در کشورهای مختلف بوده است. جدیدترین تحقیقات روی مسألهی تأثیر «تحقیق و توسعه»۱ و سرمایهی انسانی۲ بر رشد اقتصادی دانشمحور۳ تأکید دارد. آنچه که در زمینههای نامبرده مشترک است، نقش انسان و کیفیت آن بر رشد اقتصادی است. هدف همهی اینها نیز تولید فناوری نوین برای تولید کالای جدیدتر یا بهبود روشهای کالاهای قدیمی است.