شهیدی که نمونه ی قرآنی کلاسهای استاد قرائتی شد
روایت شهید علی محمد صباغ زاده:
همسرم در اوايل انقلاب در كارهاي خدماتي مختلفي حضور داشت و يكبار در اين فعاليت ها در صف توزيع نفت خانمي كه نفت به او نرسيده بود شروع به پرخاش و ناسزاگويي به شهيد كرده و آب دهان به صورت ايشان پرت مي كند.
دوستان شهيد كه در كنار ايشان حضور داشتند قصد برخورد با اين خانم را داشتند كه علي محمد اجازه نداده و تنها با بيان اينكه ‘چيزي نيست بگذاريد اين بنده خدا برود انشاالله خدا همه ي ما رو به راه راست هدايت كرده و از سر تقصيراتمان بگذرد، ما كه مي دانيم در وظيفه خود كوتاهي نكرده ايم’ مانع از هرگونه برخوردي با اين خانم مي شوند.
اين داستان تا مدت ها نقل محافل انقلابيون همدان بود كه يك جوان چگونه توانسته است اينگونه خشمش رو فروخورده و حتي سر خود را در برابر اين اهانت ها پايين بياندازد.
وي ادامه مي دهد: پس از آغاز جنگ و شهادت ايشان در عمليات والفجر مقدماتي زماني كه حاج آقا قرائتي براي ديدار با خانواده شهيدان قاسمي به همدان آمده بودند پدر علي محمد نيز در اين ديدار حضور داشته و داستان خشوع و خضوع فرزند شهيدش را با عشقي پدرانه براي حاج آقا بازگو مي كنند.
داستاني كه هر گوشه اش آميخته با آه حسرت يك پدر دل سوخته بود، داستاني كه آنقدر براي پدر سنگين بود كه پس از اداي آخرين كلمات براي هميشه در همان محفل قلبش از تپش ايستاده و به آرزوي آخرش كه همان پيوستن به علي محمد بود رسيد.
همين اخلاص عمل شهيد صباغ زاده و تلاشش براي كسب رضاي خدا باعث مي شود كه مدت ها بعد حاج آقا قرائتي داستان اخلاق مداري و خويشتن داري شهيد صباغ زاده را در برنامه درس هايي از قرآن براي مردم تعريف كرده و شهادت ايشان را مزدي براي اخلاص اين شهيد عنوان كنند.
كلمه به كلمه مظلوميت زندگي اين شهيد آنچنان تاثيري بر روي بينندگان اين برنامه دارد كه يك تاجر تهراني كه سال ها با اعمال ديني اش غريب بوده را بار ديگر بيدار مي كند كه اين جوان كجا و تو كجا؟
اين فرد با مراجعه به حاج آقا قرائتي اموال هنگفتش را در راه خير وقف مي كند تا با جهاد مالش بتواند دلي را كه داستان علي محمد به آشوبش كشيده را آرام كند.
با اين اموال اردوگاه شهيد باهنر براي تربيت معلم نهضت سواد آموزي ايجاد شده و منشا خيري مي شود براي تعاليم معلماني كه علي محمد بايد الگوي تمام زندگيشان باشد.
قسمتي از اين مال نيز صرف اعزام يك مبلغ روحاني به كشور برزيل مي شود تا اسلام ناب محمدي را در بين افرادي كه اسلام را آنگونه كه بايد نشناخته اند صرف شد و به بركت حضور اين مبلغ نيز 30 مسيحي در كشور برزيل به دين اسلام گرويدند.
حاج آقا قرائتي پس از اين اتفاقات بار ديگر با يادآوري داستان شهيد صباغ زاده و اتفاقاتي كه پس از بيان اين ماجرا رخ داده است بار ديگر در برنامه درس هايي از قرآن به مردم مي گويد نتيجه آب دهاني كه در همدان پرتاب شده و معلم با فضيلتي كه خشم خود را نگه داشته ببينيد چه مي شود، يك قدم به طرف خدا مي رويم ببينيد خداوند چه كار مي كند.
همسر اين شهيد با اشاره به خاطره شهادت همسرش مي گويد علي محمد هميشه مي گفت من با سر بريده به ديدار ارباب مي روم همينطور هم شد و پيكر سر بريده ايشان 21 بهمن 61 با كاروان شهدا به زادگاهش برگشت.
شهيد علي محمد صباغ زاده 20 مرداد سال 1332 در خانواده مذهبي در شهر همدان چشم به جهان گشود و در 21 بهمن سال 1361 در عمليات والفجر مقدماتي به مقام والاي شهادت دست يافت.